احساس (روانشناسی)احساس یکی از مباحث مطرح در روانشناسی بوده و به معنای اثری است از یک محرک (داخلی یا خارجی) که از گیرندههای حسی تا سیستم اعصاب مرکزی پیش میرود و ارزش شناختی خاصی ندارد و اساس آن کاملا فیزیولوژیک است. در این مقاله ابتدا به بررسی مفهوم احساس و مکانیزم آن و سپس به تعریف پنج حس کلی میپردازیم. ۱ - مقدمهاحساس، موضوعی کاملا آشنا و ملموس برای همه ما انسانها است. چرا که انسانها و حتی نوع حیوان، جنبههای مختلف احساس را در خود دارند. آنچه که در عرف با عنوان احساس خوب یا بد از آن تعبیر میشود با آنچه که در علم روانشناسی با عنوان احساس از آن یاد میشود، متفاوت است. احساس در روانشناسی، اثری است از یک محرک (داخلی یا خارجی) که از گیرندههای حسی تا سیستم اعصاب مرکزی پیش میرود و ارزش شناختی خاصی ندارد و اساس آن کاملا فیزیولوژیک است. [۱]
ایروانی، محمود و خداپناهی، محمدکریم، روانشناسی احساس و ادراک، ص۲۳، تهران، سمت، ۱۳۷۶، چاپ چهارم.
میتوان به نوعی ادعا کرد، همین احساس است که باعث تعبیر و تفسیر انسان و نوع حیوان از محیط درون و بیرون خود میشود و نهایت آن به ادراک میانجامد. همانگونه که اشاره شد احساس، اثر یک محرک است که توسط مکانیزمی به اعصاب مرکزی انتقال مییابد. ۲ - مکانیزماز لحاظ بررسی این مکانیزم عمل، باید به دو مرحله اشاره نمود: تحریک (stimulation) (درونی یا بیرونی) و تاثر عضو حسی. بدینشکل که هنگامی که یک عامل تحریککننده (درون یا بیرون بدن انسان)، گیرندههای حواس را در یک عضو حسی تحریک کند، این تحریک توسط اعصاب موجود اعضاء (اعصاب آوران) به نخاع و مراکز عصبی مربوط منتقل میشود که این عمل انتقال، منجر به احساس میشود و پس از آن واکنش روانی یا رفتاری مطابق با آن احساس از جانب اعصاب (وابران) به همان اعضاء باز میگردد. ۳ - مقیاس اندازهگیریبدون شک میتوان ادعا داشت که احساس، واکنشی بالقوه و قابل مشاهده در موجود زنده میباشد، به گونهای که میتوان به وضوح اثر تحریکات را در رفتار وی مشاهده نمود. در علم روانشناسی نیز احساس، موضوعی قابل مشاهده و حتیاندازهگیری است و مقیاسی با عنوان "مقیاس اندازهگیری احساس" (sensation scale) برای سنجش این عامل تعیین شده است. برای بررسی واندازهگیری میزان احساس در فرد، مفهوم "آستانه مطلق احساس" (sensation absolute threshold) مطرح میگردد. بدین معنا که موجود زنده برای اینکه بتواند به محرکهای ضعیف پاسخ دهد، باید شدت محرک بهاندازهای باشد که اعصاب فرد بدان حساسیت نشان دهند. این حد واندازه محرک معین برای حساسیت موجود زنده را آستانه مطلق احساس مینامند. [۲]
ایروانی، محمود و خداپناهی، محمدکریم، روانشناسی احساس و ادراک، ص۳۱، تهران، سمت، ۱۳۷۶، چاپ چهارم.
۴ - میزان تحریکات حسیمیزان تحریکات حسی و فرآیند احساس در افراد متفاوت است. جهانی که ما از طریق حواسمان میشناسیم با جهانی که گونههای دیگر موجودات به وسیله حواسشان میشناسند، یکسان نیست. هر فردی با توجه به وضعیت ارگانیزم خود (تفاوتهای فردی)، نوع خاصی از تحریک را درک میکند. در رابطه با اندامهای حسی باید اشاره نمود که هر یک ازاندامهای حسی ما توانایی دریافت دامنه خاصی از محرکها را دارد که به بقای ما مربوط میشود و نسبت به محرکهای خارج از این دامنه حساس نیست. [۳]
اتکینسون، ریتال ال و همکاران، زمینه روانشناسی هیلگارد، ج۱، ص۲۱۹، ترجمه محمدنقی براهنی و همکاران، تهران، رشد، ۱۳۸۳، چاپ بیست و یکم.
۵ - پنج حس کلیاندامهای حسی و حواس انسان بسیار متعدد است. لذا میتوان نتیجه گرفت که انسان با توجه به منبع حواس، احساسات بیشماری را تجربه میکند. از قبیل احساس گرما، سرما، فشار، درد، مزه، بو، سوزش و... که تمامی این حواس در پنج حس کلی بویایی، شنوایی، بینایی، لامسه و چشایی تقسیم میگردند. ۵.۱ - حس لامسهپوست انسان به واسطه دربرداشتن گیرندههای مختلف به محرکها حساسیت دارد. احساس لامسه به هرگونه تحریکی که به ناحیه پوست وارد میشود و توسط گیرندههای حسی دریافت میگردد، اطلاق میشود. به علت گستردگی انواع و اقسام زیرمجموعههای حس لامسه میتوان این حس را درگیرترین حواس پنجگانه نام برد. از جمله مهمترین حواس زیرمجموعه حس لامسه میتوان به درد، بساوش و حرارت اشاره نمود. [۴]
کارلسون، نایل آر، مبانی روانشناسی فیزیولوژیک، ص۱۷۳، ترجمه مهرداد پژوهان، تهران، غزل، ۱۳۸۰، چاپ سوم.
۵.۲ - حس بیناییمحرکهایی که گیرنده یا اعصاب ناحیه چشم را تحریک کرده و از جانب آنها دریافت میگردند، حس بینایی را تعریف میکنند. از میان گروه حواس پنجگانه، حس بینایی بیشتر از همه با نیازهای آدمی سازگار است و بیشترین اطلاعات دریافتی انسان از محیط اطراف خود، از طریق این حس صورت میگیرد. ۵.۳ - حس شنواییمحرکهایی که گیرندهها و اعصاب ناحیه گوش را تحریک کنند و منجر به احساس شوند، حس شنوایی نامیده میشوند. از نظر اکثر افراد، شنوایی پس از بینایی از بیشترین اهمیت برخوردار است و علت آن ارزش ارتباط کلامی انسانها است که از شنوایی حاصل میشود و حتی برخی اعتقاد به ارجحیت آن بر بینایی دارند. [۵]
کارلسون، نایل آر، مبانی روانشناسی فیزیولوژیک، ص۱۵۳، ترجمه مهرداد پژوهان، تهران، غزل، ۱۳۸۰، چاپ سوم.
۵.۴ - حس چشاییمحرکهایی که گیرندهها و حواس موجود در زبان و جوانههای چشایی را تحریک کند، حس چشایی اطلاق میگردد که معمولا این گیرندهها برخلاف حواس بالا که با محرکهای خود تعامل فیزیکی داشتند در ارتباط با محرکهای خود تعامل شیمیایی برقرار میکنند. ۵.۵ - حس بویاییمحرکهایی که گیرندها و حواس مخاط بینی را تحریک میکنند و توسط گیرندههای بینی این تحریکات دریافت و به مراکز عصبی انتقال داده میشود، حس بویایی نامیده میشود. حس بویایی نیز همانند حس چشایی در ارتباط با محرکهای خود، تعامل شیمیایی برقرار میکند. علاوه بر پنج حس معروف بالا، حسی نیز با عنوان حس تنی در برخی از دستهبندیها مشاهده میگردد که منظور از آن «حسهایی است که با احساس وضعیت سر نسبت به تنه سروکار دارد». چون حسهای تنی همیشه موجب احساس آگاهانه شدت و کیفیت محرک نمیشوند، معمولا در این دستهبندیها گنجانده نمیشوند. [۶]
اتکینسون، ریتال ال و همکاران، زمینه روانشناسی هیلگارد، ج۱، ص۲۳۷، ترجمه محمدنقی براهنی و همکاران، تهران، رشد، ۱۳۸۳، چاپ بیست و یکم.
در نهایت اینکه مجموع کارکرد و فعالیت این حواس در بدن موجود زنده، باعث بروز احساس در وی میشود. ۶ - پانویس
۷ - منبع• سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «احساس»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۵/۱۱. ردههای این صفحه : احساسات | روانشناسی بالینی | روانشناسی فیزیولوژیک | علوم تربیتی | مباحث روانشناسی
|